۰۶ خرداد ۱۳۸۹

داستان من

عشق شكل‌هاي بسيار دل انگيزي دارد

مثل گل سرخ

در دست دختري زيبا

مثل ماه

بالاي كلبه اي برفي

اما من گوش بريده ونسان ونگوگم،

شكل تلخي از عشق.


"رسول يونان"

۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۹

شب و روز

زندگي‌هاي امروزي ديگر نه روزش واقعاً روز است و نه شب‌اش واقعاً شب، ياد روزهاي به دور از شهر و شلوغي به خير
روزهاي تعطيل اين حس بيشتر تكرار مي‌شه، آدم‌هايي كه تا لنگ ظهر خواب هستند و شب كه مي‌شه تازه ياد گردش و بيرون رفتن مي‌افتند.

۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۹

مخاطب

ساده‌تر است تا آدم پیش خودش خیال کند کسی دارد با خودش حرف می‌زند تا بپذیرد این شخص او را مخاطب قرار داده است. وقتی آدم مخاطب کسی باشد، می‌بایست تلاش بیشتر و شرم‌آورتری بکند تا بتواند هم‌صحبتش را ندیده بگیرد.

یک زن بدبخت - ریچارد براتیگان

۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۹

ديويد لينچ

به نظرم هر وقت توي زندگي فكر كردي كه خيلي چيزها رو مي‌فهمي كافيه كه بري يكي از فيلم‌هاي ديويد لينچ رو ببيني بعدش مي‌فهمي كه هيچي توي زندگي نمي‌دوني.

دوست دارم ازش يه سوال بپرسم اون هم اينكه چند بار يه آدمي با عقل متوسطي مثل من بايد فيلم‌هات رو ببينه تا بفهمه كه چي مي‌خواي بگي؟

لعنتي يه مقدار ساده تر بگو. چي مي‌خواي بگي برادر ديويد لينچ؟

۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۹

جدي‌ترين تصميمم

چند وقيه كه دارم به صورت جدي به جدي‌ترين تصميمي كه مي‌شه توي زندگي گرفت فكر مي‌كنم.
بعضي وقت‌ها آدميزاد فكر مي‌كنه كه بايد تصميم بگيره، اينكه چه فرآيندي توي ذهن من داره شكل مي‌گيره كه فكر مي‌كنم الان بايد اين تصميم رو بگيرم نه چند سال ديگه حس غريبيه كه من براش جوابي ندارم و نمي‌دونم چي بگم.
اما اگه واقعاً بشه تصميم درستي گرفت و انتخاب درستي داشت نمي‌خوام بگم معركه مي‌شه نمي‌خوام بگم خيلي عالي مي‌شه اما ممكنه كه يه تغيير خوب توي زندگي‌ام اتفاق مي‌افته يا حداقل الان من اين حس رو دارم و در مورد بقيه داستانش هم چيزي نمي‌دونم و فكر كردن در موردش هم تاكنون ارزش افزوده‌ايي برام نداشته است.
يك هفته تا ده روزي هست كه با وبلاگم آَشنا شده و اون رو مي‌خونه،‌ خودش هم بهتر از همه و همه مي‌دونه كه اوضاع و احوالم اين روزها چه جوره!

۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۹

وودي آلن

هر چقدر مي‌خواي در مورد وودي آلن چيزي نگي نمي‌شه، اين بشر معركه‌است توي جديد‌ترين سخنراني‌اش توي جشنواره كن گفته كه جهان‌بيني‌اش از 6 سالگي به اين طرف تغيير نكرده است.

۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۹

فراموشي

می‌گویند فراموشی دفاع طبیعی بدن است در برابر رنج. می‌گویند دردی که نوزاد، هنگام عبور از آن دریچه‌ی تنگ متحمل می‌شود، چنان شدید است که کودک ترجیح می‌دهد رنج زاده شدن را برای همیشه از یاد ببرد.

"همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها/ رضا قاسمی"

۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۹

سه ساعت بین دو پرواز

نمايش سه ساعت بین دو پرواز به كارگرداني خواهرم اكرم، امروز نامزد دريافت چهار جايزه (كارگرداني، بازيگر نقش اول مرد، بازيگر نقش اول زن و طراحي صحنه) از جشنواره تئاتر دانشگاهي شد.
به اكرم به خاطر چندين سال تلاشش تبريك مي‌گم و اميدوارم بتونه هر روز توي كارش موفقيت بيشتري رو كسب كنه، اميدوارم بتونه جايزه هيات داوران رو هم بگيره اما اگه نشد تا اينجاش هم خيلي خوب جلو اومده.
آخرين نمايشي كه ازش ديدم نمايش سياه‌بازي "عروسي حاكم ملاير با دختر شاه‌پريون" بود كه به كارگراداني سامان ارسطو و نويسندگي داوود فتحعلي بيگي توي فرهنگسراي بهمن بود، نمايشي زيبا و تا حدودي بداهه

۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۹

آرامش اعصاب

امروز توي فروشگاه يه پسر بچه 7 الي 8 ساله داشت واسه يك پسر ديگه كه فكر كنم يا پسر خاله‌اش بود يا يكي ديگه از فاميل‌هاي نزديكش مي‌گفت كه بابام به مادرم مي‌گه كه مادرت (مادر زن) مثل گل مي‌مونه، وقتي كه مامانم از پيشمون مي‌ره بابام مي‌گه آره گل كاكتوس، بعداً من و بابام مي‌خنديم.
اون يكي پسره هم مي‌گفت فكر خوبيه يادم باشه امشب به بابام بگم كه از همچين راهي واسه آرامش اعصابش استفاده كنه.