۰۳ تیر ۱۳۹۰

محاسبات رياضي

نشسته بودم توي تاكسي؛ يه خانومي تا نشست توي تاكسي گفت كه كرايه چنده و شروع كرد به محاسبه كردن كرايه دو نفر و گفت كه فلان جا پياده ميشم، بعد از چند دقيقه دنبال پول خرد گشتن و اين داستان ها و دادن كرايه، راننده بهش گفت كه فلان قدر ديگه هم بايد بدي؛ بعدش طرف مي خواست ده هزار تومني بده كه از داستان محاسباتش راحت بشه كه مادرش همون مقدار پول رو به راننده داد؛ واقعاً موندم كه طرف چه جوري داره زندگيش رو مي چرخونه وقتي كه نمي تونه يه حساب دو دو تا چهار تايي رو حل كنه.

۱۶ خرداد ۱۳۹۰

حاصل كار جهان

حاصل كارگه كون و مكان اين همه نيست
باده پيش آر كه اسباب جهان اين همه نيست
پنج روزي كه در اين مرحله مهلت داري
خوش بياساي زماني كه زمان اين همه نيست
از دل و جان شرف صحبت جانان غرضست
غرض اينست و گرنه دل و جان اين همه نيست

۱۱ خرداد ۱۳۹۰

اخلاق

اخلاق در اين مملكت به باد فنا رفته بود امروز بيشتر به فنا رفت، براي داستاني كه امروز صبح براي دفن عزت الله سحابي و مرگ هاله سحابي اتفاق افتاد واقعاً متاسفم.