۰۴ دی ۱۳۸۸
كريسمس و اسكوروچ
CNN Heroes
انسان دوستي يك تعداد آدم در سرتاسر دنيا بدون دخالت مذهب و ترس از جهنم و وعدههاي آنچناني بهشت برين،
جالب اينكه هيچكدام از آدمهايي كه در اين مراسم صحبت كردند از مذهب چيزي نگفتند، فقط و فقط انسان دوستي بود.
۳۰ آذر ۱۳۸۸
دوربين و حس ايراني بودن
ديروز رفته بودم اولين كنفرانس بينالمللي مديريت مشاركتي و نظام پيشنهادها در هتل المپيك، از نام بينالمللياش كه اسم مسخرهايي بود كه برايش انتخاب كرده بودند و سخنرانهاي دولتي كه آمارهايشان آدم را ياد چيزهايي ميانداخت كه دوست ندارم يادش بيفتم كه بگذريم، يك نكته جالب در اين كنفرانس ديدم و آن هم عكسالعمل خيلي جالب آدمها نسبت به دوربين فيلمبرداري بود كه به ناگاه آدم را ياد فيلم "تهران انار ندارد" ميانداخت.
كم كم دارم حس خوبي به عكسالعمل شاهان قاجار نسبت به دوربين فيلمبرداري پيدا ميكنم، مردمي كه در قرن بيست و يكم با اين همه تكنولوژي و دوربين عكاسي و فيلمبرداري كه سر سگ را بزني يك جفت از آن را در خانهاش دارد به اين طريق عكسالعمل نشان ميدهد از شاهان قاجار چه انتظاري بايد داشته باشيم؟
۲۰ آذر ۱۳۸۸
تحمل
اين جمله رو يادم نيست كجا خوندم، اما عين همين داستان چند روزي است براي يكي از دوستانم اتفاق افتاده است.
آدمها، اول جوانها را با وجود اينکه همديگر را دوست ندارند، به عقد هم درميآورند و بعد از اينکه آنها نميتوانند يکديگر را تحمل کنند، تعجب ميکنند. آخر چطور ميتوان با کسي زندگي کرد بدون اينکه عاشقش بود.
۱۵ آذر ۱۳۸۸
مي
بیمونس و بیرفیق و بیهمدم و جفت
زنهار به کس مگو تو اين راز نهفت
هر لاله که پژمرد نخواهد بشکفت
۰۸ آذر ۱۳۸۸
هر كه در زندگي دير جنبيد، زندگي ميجنباندش
چند روزي است كه ناخودآگاه مسايلي از اين قبيل در اطرافيانم ميبينم،
ياد اين جمله ميخائيل گورباچف افتادم كه ميگفت: هر كه در زندگي دير جنبيد، زندگي ميجنباندش.
۰۶ آذر ۱۳۸۸
داستاني بس غمانگيز و دلخراش
اما هر كاري كرد زنش سوار قايق نشد.
۰۳ آذر ۱۳۸۸
پاندورا
بنا به اساطیر یونان در آغاز تنها یک جنس وجود داشت که آن مرد بود، وقتی که «پرومتئوس» آتش را از نزد خدایان المپ ربود و برای انسان که همان مردان باشند آورد مورد غضب زیوس قرار گرفت و زیوس با این کار پرومتوس خشمگین شد و در صدد تنبیه و آزار مردان (انسان) بر آمد و پرومتئوس را در کوههای قفقاز به زنجیر کشید، عقابی را گماشت تا هر روز جگرش را از سینه بیرون کند و سپس یزدان المپ، زن را آفریدند و در آفرینش زن همگی ایزدان سهم گرفتند، به همین دلیل این موجود جدید را «پاندورا» یعنی هدیه همگانی نام نهادند. آتنا جامه زربفت به تن پاندورا (زن) پوشاند و «آفرودیته» دلبری را به او آموختند و نخستین زن عالم را به اپی متئوس برادر پرمتوس تقدیم کردند. او که مجذوب جمال پاندورا شده بود، بر خلاف توصیه برادرش پرمتوس، این هدیه را پذیرفت و با پاندورا ازدواج کرد.
پرومتئوس تمام رنج و مصایب را در صندوقچه قفل کرده بود تا انسان (مردان) در زندگی رنج نبیند ولی پاندورا قفل صندوقچه را گشود و تمام مصایب دوباره در جهان پیاده شدند، تنها امید در جعبه باقی ماند تا تسلای بشر باشد.
۲۴ آبان ۱۳۸۸
سر عشق
هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم
آنجايي كه ميگويد:
مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی
که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم
آدم نميداند چه كار كند.
ياد استاد مشكاتيان هم به خير كه آهنگسازي اين مجموعه را برعهده داشت و محمد موسوي كه با نياش آدم را ديوانه ميكند، من را كه ديوانه كرده است.
۲۲ آبان ۱۳۸۸
لگدمال
۱۱ آبان ۱۳۸۸
واردات پنجاه و چهار هزار دسته بيل به كشور
من كه خبر رو خوندم شوكه شدم، دوست دارم دسترسي به اطلاعات اين چنيني را در سايت گمرك ايران داشتم تا ببينم علاوه بر دسته بيل، چه چيزهايي وارد اين مملكت ميشود.
اميدوارم واردات اين دسته بيلها فقط براي مصارف كشاورزي و ساختماني باشد و در جاهاي ديگر از آن استفاده نشود البته با توجه به اينكه اين دسته بيلها در خردادماه وارد مملكت شده است ميتوانيم كاربريهاي ديگري نيز براي آن متصور شويم.
دلم براي اين مملكت ميسوزد و ايضاٌ خودم.
۰۸ آبان ۱۳۸۸
ستاد ديه
چند دقيق پيش شبكه سه برنامهاي با موضوع ديه با يكي از مسوولان ستاد ديه كه اصلاً نميدونم چرا بايد چنين ستادي توي مملكت وجود داشته باشه پخش ميكرد، درون مايه اصلي برنامه گدايي از مردم براي كمك به اين ستاد جهت رفع مشكلات كساني است كه در زندانها به دليل عدم تمكن مالي گرفتار شدهاند بود.
مجري از مهمان برنامه پرسيد كه به چه طريقي ميشود مشكلات مربوط به ديه را از ريشه توي اين مملكت حل كرد، حاج آقا هم در جوابش گفت با توجه به اينكه بخش مهمي از زندانيان ديه مربوط به تصادفات رانندگي است پس بهتر است كه خانمها حجاب خودشان را رعايت كنند تا آقايان هنگام رانندگي حواسشان سر جاي خودشان باشد و تصادف نكنند كه بعداً مجبور بشوند ديه بپردازند.
مجدداً شكر كه دليل تصادفات توي اين مملكت مشخص شد كه اون هم بيحجابي است، حالا معلوم نيست كه توي كشورهاي غربي چرا با وجود اين همه بيحجابي تصادفات رانندگي از ايران كمتر است؟
يك سوال ديگه كه واسه من پيش اومد اين بود كه نكنه اين حاج آقا منظورش از بيحجابي چيزهاي بد ديگهاي است كه در زمان رانندگي آقايون، توسط خانمها باعث حواسپرتي راننده شده و تصادفات رانندگي را ايجاد ميكنه باشه. مورد بعدي اينكه هميشه خانمها باعث ايجاد تصادفات براي آقايون ميشن و آقايون نميتونن اين مشكل رو واسه خانمها ايجاد كنن؟؟؟
دارم فكر ميكنم چرا من اينقدر كم تلويزيون نگاه ميكنم، شايد سوژههاي خوب ديگه هم بشه پيدا كرد، اما اول اعصاب و روان مريضي پيدا ميكني و بعداً از شدت مريضي و مسخره بودن برنامههاي تلويزيون از خنده سير خواهي تركيد.
حالا از دلايل و بقيه حرفهاي مربوط به صحبتهاي اين حاج آقا بگذريم، اين تفكر در اين مملكت ايجاد شده است كه همه چيز تقصير خانمهاست و آنها هستند كه آقايان را از راه راست به بيراه ميبرند وگرنه خود آقايان كه آقايند و حرفي نميشود در موردشان گفت.
۰۴ آبان ۱۳۸۸
زيباترين منحني
۱۹ مهر ۱۳۸۸
مسافرت بدون خبر
بارها به خودم قول دادم كه در مورد آدمهاي اطرافم با احتياط بيشتري رفتار كنم اما نشد، اين بار اين قول را در وب لاگم مينويسم به اميد آنكه اين بار بشود.
۱۰ مهر ۱۳۸۸
زاده شدنم
روز زاده شدن براي من، روز تعطيلي همه چيز و فكر كردن به وضعيت كنوني و آينده خودم است، سالي يك بار به دور از دغدغههاي ظاهري زندگي به ماحصل زندگيام تاكنون ميانديشم و در راه بهبود زندگيام برنامهريزي ميكنم، هر چند براي امسال برنامههاي زيادي داشتم اما با شرايط سياسي كنوني مملكت برخي از آنها دچار تغيير شده و بر الويت برخي ديگر از برنامهها اضافه شده است اما به دنبال تغيير و بهبود هستم هر چند كوچك اما داراي تاثير درازمدت.
۲۹ شهریور ۱۳۸۸
کس به زير دم خر خاري نهد
چون کسي را خار در پايش جهد
پاي خود را بر سر زانو نهد
ور نيابد ميکند با لب ترش
خار در دل چون بود وا ده جواب
دست کي بودي غمان را بر کسي
خر نداند دفع آن بر ميجهد
عاقلي بايد که خاري برکند
۲۸ شهریور ۱۳۸۸
۲۵ شهریور ۱۳۸۸
طوفاني در راه است
اين مقاله با اين جمله احمدينژاد شروع ميشود كه "اگر مشكلي در بخش اقتصادي وجود داشت حتماً نمايندگان وزير مربوطه را نقد ميكردند تا آن مشكل اصلاح شود از اين رو عدم اين امر(عدم مخالفت مجلس با وزير پيشنهادي اقتصاد ) نشان ميدهد كه سياست اصلي اقتصادي دولت مورد وفاق مجلس نيز است"
دكتر سيف در اين مقاله طولاني بحران جاري مالي در نظام بانكداري ايران را به تفصيل مورد بررسي قرار داده است.
۲۲ شهریور ۱۳۸۸
همه لوطيها به بهشت ميروند
در بخشي از اين كتاب ميخوانيم:
"چرا هر برادر جهادي همواره بار اين وظيفه را بر دوشِ خود احساس مي كند كه بايد از ناموس زنان و دختران، از عصمت و پاكيِ آنها، همچون جان عزيزترين كسان اش محافظت كند؟ چه چيز آرامش روحي او را به مخاطره مي اندازد وقتي كه مي شنود يا مي بيند زني با گردن عريان، گيسوي بي حجاب و بالاي زانوي برهنه در خيابان راه مي رود، مردي را ميبوسد، با مرد يا مردان ديگري هم بستر ميشود؟
« مسأله » روشن است كه طبع جنسي زنان يا سكسوآليتهء آنها براي برادر جهادي، خطر جدي يا حتا يك مسألهء وجودي است كه چنين از لحاظ رواني آشفته مي شود؟ آيا دل او براي رستگاريِ اخروي زنان مي سوزد يا ناخودآگاه دارد با تمنايي در عمق وجود خودش ميجنگد؟"
در بخشي ديگر ميخوانيم:
"در جامعهء مردسالار، هنجارشكستن و تخطي از مرزهاي مالكيت مرد، نام « فحشا » به خود مي گيرد. معني فحشا آن است كه زن كنترل سكسوآليته اش را خود در دست گرفته است. به عبارت ديگر، محل و زمان بروز احساس و رفتار جنسي زن، در حصار معيني محدود نشده است. زن است كه محل و زمان رفتار جنسي خود را تعريف مي كند.
حصار كنترل سكسوآليتي، در شكل سنتي خود « خانه » و « منزل » نام دارد، در چارديواري منزلي كه به مرد تعلق دارد است كه بايد مايملك او دست نخورده باقي به حساب مي آيد. زن نيز در چارديواري خانه است كه « آزاد » به حساب ميآيد.
بيرون از خانه، زن به طور بالقوه « فاحشه » است، حتا زماني كه حركت او در حجاب و زير نظارت مرد صورت مي گيرد. بيرون خانه، زن از نگاه خريداران و سارقان ديگر در امان نيست."
۱۶ شهریور ۱۳۸۸
ولتر
به محيط كاريام نگاه ميكنم وقتي مساله پول يا قدرت براي فردي بوجود ميآيد اكثر آدمهاي اطرافم ، پيرو يك كيش و آيين ميشوند.
۱۴ شهریور ۱۳۸۸
روز مبادا
دارم براي روي تقويم الكترونيكيام در Google Calendar روز مباداهايم را مينويسم، كار خيلي سختي است.
۱۳ شهریور ۱۳۸۸
زبان آتش - استاد محمدرضا شجريان
جديدترين اثر استاد محمدرضا شجريان با نام "زبان آتش" با شعر "فريدون مشيري" و "تنظيم مجيد درخشاني" را از اينجا ميتوانيد دانلود كنيد.
تفنگت را زمين بگذار
که من بيزارم از ديدار اين خونبار ناهنجار
تفنگِ دست تو يعني زبان آتش و آهن
من اما پيش اين اهريمني ابزار بنيانکن
ندارم جز زبان دل، دلي لبريز از مهر تو
اي با دوستي دشمن
زبان آتش و آهن
زبان خشم و خونريزيست
زبان قهر چنگيزيست
بيا، بنشين، بگو، بشنو سخن، شايد
فروغ آدميت راه در قلب تو بگشايد
برادر! گر که ميخواني مرا، بنشين برادروار
تفنگت را زمين بگذار
تفنگت را زمين بگذار تا از جسم تو
اين ديو انسانکش برون آيد
تو از آيين انساني چه ميداني؟
اگر جان را خدا دادهست
چرا بايد تو بستاني؟
چرا بايد که با يک لحظهي غفلت، اين برادر را
به خاک و خون بغلطاني؟
گرفتم در همه احوال حقگويي و حقجويي
و حق با توست
ولي حق را، برادر جان
به زور اين زبان نافهم آتشبار
نبايد جست...
اگر اين بار شد وجدان خوابآلودهات بيدار
تفنگت را زمين بگذار..
ميخوانم
- احمد شاملو
- بهزاد مهراني
- تراوشات نمناك - حميد مقدم
- توهُّماتِ يك آميبِ 45 كروموزومي
- در جستجوي معني
- دستنوشتههاي امير خرم
- رسول يونان
- روزهاي زندگي
- شايراد
- صادق هدايت
- عباس معروفي
- علي شكري
- عليرضا حسامي
- فرشاد مظفري
- كامران قاصدي
- كمانگير
- مجله رودكي
- مرد مختصر - كافه فرزاد كاظمي
- مريم مومني
- منيرو روانيپور
- مهرداد فاطمي
- وبلاگ قبليام در پرشينبلاگ
- ويترين افكار من
- يادداشتهاي صنايعي - شهرام كريمي
- يك ليوان چاي داغ
- پاكنوش
- چكاد
آرشيو من
-
◄
2010
(69)
- دسامبر (2)
- نوامبر (7)
- اکتبر (3)
- سپتامبر (3)
- اوت (5)
- ژوئیهٔ (6)
- ژوئن (9)
- مهٔ (9)
- آوریل (3)
- مارس (8)
- فوریهٔ (10)
- ژانویهٔ (4)
-
▼
2009
(59)
- دسامبر (5)
- نوامبر (6)
- اکتبر (4)
- سپتامبر (7)
- اوت (18)
- ژوئیهٔ (3)
- ژوئن (3)
- مهٔ (1)
- آوریل (2)
- مارس (6)
- فوریهٔ (3)
- ژانویهٔ (1)