۰۷ اسفند ۱۳۸۶

"سهمیه بندی جنسیتی در کنکور رسمی شد" طبق این خبر، رئیس سازمان سنجش ضمن تائید اعمال پذیرش جنسیتی در آزمون سراسری 87، حداقل ورود دختران و پسران را برای سال آینده 30 درصد اعلام کرد. یعنی حداقل ورود شامل 30 درصد دختر و 30 درصد پسر می شود و بقیه داوطلبان به صورت رقابتی پذیرش می‌شوند.
يكي از راه‌هاي حل مسائل مي‌تواند پاك‌ كردن صورت مساله باشد. البته اگر در خصوص اين خبر مساله‌اي وجود داشته باشد كه به نظرم وجود ندارد. به جاي آنكه بياييم ببينيم چرا علاقه درس خواندن در بين پسران نسبت به دختران كاهش پيدا كرده است و چرا در چند سال اخير تحصيل در دانشگاه مطلوبيت خود را براي پسران از دست داده است مي‌آييم دستورالعمل صادر مي‌كنيم كه چقدر از ظرفيت دانشگاه‌ها بايستي به دختران و پسران تعلق داشته باشد.

از کنار گورستان گذشتیم
آن‌جا همه بودند
هم فاتحین
هم شکست‌خوردگان

در تاریکی
نمی‌توانستند ببینند
چه کسی
فاتح شد

لنگستون هیوز

۰۴ اسفند ۱۳۸۶

اگه دنبال ديدن غذاها و دسرهاي خوشمزه هستيد حتماً به اين سايت نگاهي بياندازيد، مطمئنا ضرر نمي‌كنيد.
يكي از دوستام مي‌گفت وقتي تلويزيون يك برنامه آشپزي نشان مي‌دهد خانم ما آنچنان با حرارت برنامه را دنبال مي‌كند انگار امشب يا فردا غذاي جديدي خواهيم خورد. اما خبري نيست كه نيست و ما هم برنامه‌هاي دوست‌داشتني خود را از دست داده‌ايم و حسرتي كه همچنان ادامه دارد....

۰۲ اسفند ۱۳۸۶

خوبي زندگي در ايران اين است كه با آدم‌هاي پر رويي طرف هستي كه به هيچ عنوان در رو كم نمي‌آورند و با پر رويي تمام به كار خود ادامه مي‌دهند. اين پر رو بازي در برخي از جماعت‌ها بيشتر و بيشتر نمود پيدا مي‌كند. آقاي بهروز افخمي كارگردان و نماينده مجلس يكي از آن‌هاست. در اينكه وضعيت امروز ايران از چند سال گذشته بدتر شده گفتگويي نداريم. اما آخه بابا شما زماني كه نماينده مجلس بوديد در زمينه فرهنگ اين مملكت چند تا كار مفيد انجام دادي؟

حس ناسيوناليسم در برخي از شرايط در ايران اوج بيشتري پيدا مي‌كند يا بهتر بگويم اجازه پر و بال بيشتري بدان داده مي‌شود البته و صد البته كاملا به صورت سطحي.
مثلاً اگر توي اين چند روز گذشته صدا و سيماي ايران را شنيده و ديده باشيد با استفاده از موسيقي‌هاي حماسي ايران و ... كم كم دارند مردم را براي انتخابات مجلس هشتم آماده مي‌كنند و اگر تاكنون سعادت شنيدن و ديدن آن را نداشته‌ايد اصلا نگران نباشيد چرا كه اين داستان تا بيست و چهارم اسفند ماه ادامه خواهد داشت.

۳۰ بهمن ۱۳۸۶

بعضي وقت‌ها آدم‌هايي رو مي‌بينم كه قصد انجام دادن كاري رو دارند اما دنبال يك تاييد ضمني هم از آدم هستند تا كسي رو كه شايد واسشون مهمه در عواقب تصميم‌شان شريك كنند.
اين و تو سايت بلوطك ديدم و جالب بود: "تنها کسی که تو این دنیا احتیاج به توجیه شدن داره خود آدمه. تا وقتی خود آدم با یه حقیقتی با یه مسله‌ای کنار نیومده فکر می‌کنه باید زمین و زمان رو توجیه کنه. در صورتی که تنها کسی که باید با قضیه کنار بیاد خود خود آدمه.
اگه کسی رو دیدم که به شدت قصد داره از کاری دفاع کنه و اون رو برای من توجیح کنه یادم باشه خودش هنوز با اون قضیه مشکل داره."

۲۹ بهمن ۱۳۸۶

دوري از كسي دوستش داريد، تبديل شدن او به نوعي نماد است. اين دوري مي‌تواند چند لحظه باشد،‌اما وقتي او را مي‌بينيم نماد مي‌شكند.

۲۶ بهمن ۱۳۸۶

مجله زنان نيز توقيف شد.
دكتر حسين قاضيان سخنزاني به مناسبت لغو مجوز ماهنامه زنان داشت كه مي‌توانيد در اينجا بخوانيد: "اتهام مجله زنان، یا دست‌کم یکی از آن‌ها، چنانكه گفته شده، اختلال در «امنيت رواني» جامعه است. شايد برگزاركنندگان اين جلسه تصور مي‌كردند من به دليل علقه و ارتباط با مجله زنان بايد در این‌جا از اين اتهام دفاع كنم. اما من نه تنها دفاعي از اين اتهام ندارم، بلكه مي‌خواهم آن را بپذيرم. به علاوه در خيانتي آشكار و از پيش اعلام‌نشده می‌خواهم نشان دهم که دست بر قضا اتهام وارد شده این بار درست از کار درآمده است. فقط اشكالي وجود دارد كه با اجازه حقوق‌دانان باید به آن اشاره کنم. این ایراد به آيين دادرسي مربوط مي‌شود. ایراد این است که در این اتهام، جاي متهم رديف اول با متهم رديف دوم اشتباه شده‌است. درست است که زنان متهم هستند اما این خود زنان‌اند که متهم‌ند، نه مجله زنان؛ اين خود زنان هستند كه «امنيت رواني جامعه» را به خطر انداخته‌اند، نه مجله زنان. سمتِ مجله زنان در اين جرم، معاونت در ارتکاب جرم است نه مباشرت. اين خود زنان هستند كه مباشرتا «امنيت رواني جامعه» را به خطر انداخته‌اند. مجلة زنان از آن‌ جا که صدای این زنان را بازتاب می‌داده و در مختل کردن «امنيت رواني جامعه» به آن زنان یاری رسانده متهم است. ازاین رو توجهِ اتهام به این مجله، البته با سمت معاونت در بزه ارتکابی، کاملاً درست است."
شهروند امروز هم گفتگويي با حسين قاضيان در ارتباط با پوپوليسم داشته كه در اينجا مي‌توانيد بخوانيد.

۲۵ بهمن ۱۳۸۶

اين عربستان سعودي هم براي خودش داستاني است، در خبرها هر چه گشتم نتوانستم بفهمم هيچ عربي به اين قانون اعتراض كرده است يا نه؟

۲۱ بهمن ۱۳۸۶

امشب موقع رفتن به خونه توي ماشين، راديو گوش مي‌كردم، يه خانمي در تماس با مجري برنامه ‌گفت: من چند ساليه كه دو سه تا مريضي خيلي بد گرفتم و دارم با اوم دست و پنجه نرم مي‌كنم و خدا را شكر مي‌كنم كه داره منو امتحان مي‌كنه، حتماً از نظر خدا من بنده‌ با ارزشي‌ هستم و دارم مورد آزمايش الهي قرار مي‌گيرم. مجري هم كه سعي در قبولاندن اين موضوع به شنوندگان داشت كه بايد از وضعيت كنوني‌ شخصي و اجتماعي خودمون راضي باشيم كلي به اين خانم تبريك گفت و از صبر و استقامت اين خانم تشكر كرد.
من هنوز چرايي اين مطلب رو نفهميدم چرا آدم بايد واسه بدبختي‌هاي خودش خدا را شكر كنه. تو اگه خدا رو شكر كني خدا هم بيشتر مي‌زنه تو سرت و مي‌گه خوب بيا اينم چهار تا مريضي جديد به خاطر شكرگذاري.
فكر مي‌كنم آدمي كه تو ذهنش چيزهاي مثبتي در ارتباط با مريضي تصور مي‌كنه نبايد انتظاري بيشتر از ادامه مريضي يا كسب مريضي‌هاي جديدتر داشته باشه.
من جاي مجري بودم يه سوال از خانم مي‌پرسيدم كه آيا اين دو يا سه تا مريضي رو با هم گرفته يا دومي و سومي از شكرگذاري مريضي اولي بدست اومده يا نه اون زمان هنوز شكر گذاري و شروع نكرده بود؟

۱۹ بهمن ۱۳۸۶

نمايش "افرا" ديدني و دوست‌داشتني بود همانند كارگردانش.




در مورد نمايش "افرا" همين صحبت بهرام بيضايي كافيست كه فرهنگ ما مبتي بر تك‌گويي است و برخلاف تئاترهاي فرنگي كه ديالوگ محور نمايش است، نمايش‌هاي ما بر تك‌گويي مبتني است. در گذشته‌هاي دور اين اعتقاد وجود داشت كه سكوت بزرگ‌ترين خداي ما ايرانيان است و هنوز هم ما در همين شرايط به سر مي‌بريم. از تولد تا مرگ خود نمي‌توانيم افكارمان را همان‌گونه كه هستند بيان كنيم و بيشتر زندگي ما تك‌گويي‌هاي ما با خودمان است. اين‌چنين است نمايش‌نامه‌ "افرا" بر تك‌گويي شخصيت‌ها مبتني است. اگر در نمايش "افرا" ديالوگي برقرار مي‌شود، اتفاقي است و اصولا "افرا" نمايش سرزمين ماست كه مردمان‌مان خلع فكر شده‌اند. درحالي كه كودكان كشورهاي ديگر مي‌توانند به راحتي سخن بگويند، زيرا هرگز تصور نمي‌كنند بيان افكارشان باعث مي‌شود كه دردسري برايشان به وجود بيايد. اما حرف‌زدن ما به معناي آن است كه چيزي را پنهان مي‌كنيم، بنابراين نمايش "افرا" هم به همين فرهنگ تعلق دارد.
بي‌تعارف دو ساعت صرف شده براي تئاتر "افرا" از ارزشمند‌ترين دقيقه‌هاي زندگيم بود و بسيار خوشحالم كه توانستنم اين تئاتر را ببينم.
تالار زيباي وحدت آدم را ياد فيلم Match Point اثر Woody Allen مي‌‌اندازد.

۱۶ بهمن ۱۳۸۶

بالاخره موفق شديم بليط نمايش جديد بهرام بيضايي با نام افرا را براي روز چهارشنبه هفده بهمن تهيه كنيم. بدون شك بهرام بيضايي از معدود هنرمنداني است كه وقتي در موردش با حرارت صحبت مي‌كني مي‌داني كه هيچ‌گاه از اين كارت پشيمان نخواهي شد چرا كه او خود را و جامعه‌اش را بخوبي مي‌شناسد و خود را بهاي ناچيزي نخواهد فروخت.
چند روز پيش مجدداً فيلم
مرگ يزدگرد را ديدم فيلمي خوش ساخت و هنرمندانه با بازي زيباي سوسن تسليمي و كارگرداني فوق‌العاده بهرام بيضايي.

مردها بيشتر از زن‌ها شوخي مي‌كنند آن‌هم به دليل داشتن تستوسترون بيشتر. مقاله را اينجا بخوانيد.

۱۳ بهمن ۱۳۸۶

چند روز پيش براي جلسه‌ كاري رفته بودم ساختمان بانك توسعه صادرات ايران در ميدان آرژانتين. آسانسورهاي اين ساختمان 21 طبقه ساخت شركت Schneider بود و سيستم اين آسانسور جالب بود و از سه رديف آسانسور كنار هم استفاده مي‌شد فقط لازم بود كه شماره طبقه‌اي را كه مي‌خواهي بروي انتخاب كني و بعد از آن مشخص مي‌شد كه براي شما با شماره طبقه انتخابي كدام آسانسور از اين سه آسانسور مناسب‌تر است و با حروف A,B,C به شما نشان مي‌داد و در داخل آسانسور نيز دكمه‌اي وجود نداشت كه مجدداً انتخاب خود را انجام دهي چرا كه آسانسور به صورت اتوماتيك در طبقه‌اي كه برايش تعيين شده بود مي‌ايستاد. جلسه ما در طبقه پنجم ساختمان بود و هنگامي كه منتظر بوديم كه سوار آسانسور شويم آقايي كه كنار من ايستاده بود و از شكم گنده‌اش معلوم بود كه از آن مردهاي بسيار تنبل و پرخور است مي‌گفت اي كاش تكنولوژي اين آسانسورها آنقدر پيشرفت كرده بود كه خودش مي‌فهميد من كجا مي‌خواهم بروم و لازم نبود من اين دكمه را فشار دهم. تنبلي و عدم رضايت از زندگي دو بخش جدانشدني از فرهنگ عامه مردم ماست. البته خيلي از ما آدم‌ها ادعا مي‌كنيم كه كار ذهني و فكري انجام مي‌دهيم و با اين دليل مضحك بر تنبلي بدن خويش اضافه مي‌كنيم.

۱۲ بهمن ۱۳۸۶

اگر خواستيد اينترنت پر سرعت بگيريد حتماً سايت Speedtest را ببنيد.
در كرج شركت آسيا رسانه تدبير يا همان Shatel بالاترين سرعت Download و Upload را ارايه مي‌كند. يعني 140 kb/s البته اينترنت پرسرعتي كه من استفاده مي‌كنم kb/s 128 است. در تهران افرا نت اول است البته اين سرويس در اختيار كاربران عمومي قرار نمي‌گيرد.
اگر دوست داشتيد مي‌توانيد سرعت Download و Upload را در نقاط مختلف دنيا را ببينيد و با وضعيت دهشتناك ايران مقايسه كنيد. مثلاً توي ايالت فلوريدا بالاترين سرعت مربوط به دانشگاه كاليفرنياي جنوبي با سرعت Download در حدود 21156 kb/s ، در ايالت ماساچوست بالاترين سرعت مربوط به دانشگاه Tufts برابر با 30000 kb/s و در شهر تل‌آويو سرعت دانلود در دانشگاه تل‌آويو برابر با 10846 kb/s است.
گزارش ديگري كه مي‌توانيد بگيريد اين است كه وضعيت سرويسي كه شما استفاده مي‌كنيد را با ايران، آسيا و جهان مقايسه مي‌كند. مثلاً براي سرويسي كه من استفاده مي‌كنم ميانگين سرعت Download برابر با 67 kb/s است و ميانگين سرعت ISPهاي پرسرعت شركت Shatel برابر با 242 kb/s ميانگين سرعت ISP هاي پرسرعت در ايران برابر با 339 kb/s، ميانگين آسيا 2956 kb/s و ميانگين جهاني 3885 kb/s است. خدا را شكر كه متوجه شدم خيلي با دنيا اختلاف نداريم !!!!!!
راستي شركت افرا نت يك سرويس اينترنت يك هفته‌اي مجاني در تهران و كرج راه‌اندازي كرده كه براي ثبت نام اينجا كليك كنيد.

در مرور عكس‌هاي عصر ايران عكس غذا دادن به زرافه 10 روزه‌اي را ديدم كه ظاهراً كوچكترين زرافه جهان است كه به تازگي در باغ وحش چستر (بزرگترين باغ وحش انگليس) به دنيا آمده است. ياد پست راز بقاي از مريم مومني در خصوص زايمان زرافه‌ها و خرس‌ها افتادم.