چند روزي است كه ناخودآگاه مسايلي از اين قبيل در اطرافيانم ميبينم،
ياد اين جمله ميخائيل گورباچف افتادم كه ميگفت: هر كه در زندگي دير جنبيد، زندگي ميجنباندش.
در جھانی که ھمه قضاوت می کنند تنھا مجرم من ھستم
بنا به اساطیر یونان در آغاز تنها یک جنس وجود داشت که آن مرد بود، وقتی که «پرومتئوس» آتش را از نزد خدایان المپ ربود و برای انسان که همان مردان باشند آورد مورد غضب زیوس قرار گرفت و زیوس با این کار پرومتوس خشمگین شد و در صدد تنبیه و آزار مردان (انسان) بر آمد و پرومتئوس را در کوههای قفقاز به زنجیر کشید، عقابی را گماشت تا هر روز جگرش را از سینه بیرون کند و سپس یزدان المپ، زن را آفریدند و در آفرینش زن همگی ایزدان سهم گرفتند، به همین دلیل این موجود جدید را «پاندورا» یعنی هدیه همگانی نام نهادند. آتنا جامه زربفت به تن پاندورا (زن) پوشاند و «آفرودیته» دلبری را به او آموختند و نخستین زن عالم را به اپی متئوس برادر پرمتوس تقدیم کردند. او که مجذوب جمال پاندورا شده بود، بر خلاف توصیه برادرش پرمتوس، این هدیه را پذیرفت و با پاندورا ازدواج کرد.
پرومتئوس تمام رنج و مصایب را در صندوقچه قفل کرده بود تا انسان (مردان) در زندگی رنج نبیند ولی پاندورا قفل صندوقچه را گشود و تمام مصایب دوباره در جهان پیاده شدند، تنها امید در جعبه باقی ماند تا تسلای بشر باشد.