۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۹

جدي‌ترين تصميمم

چند وقيه كه دارم به صورت جدي به جدي‌ترين تصميمي كه مي‌شه توي زندگي گرفت فكر مي‌كنم.
بعضي وقت‌ها آدميزاد فكر مي‌كنه كه بايد تصميم بگيره، اينكه چه فرآيندي توي ذهن من داره شكل مي‌گيره كه فكر مي‌كنم الان بايد اين تصميم رو بگيرم نه چند سال ديگه حس غريبيه كه من براش جوابي ندارم و نمي‌دونم چي بگم.
اما اگه واقعاً بشه تصميم درستي گرفت و انتخاب درستي داشت نمي‌خوام بگم معركه مي‌شه نمي‌خوام بگم خيلي عالي مي‌شه اما ممكنه كه يه تغيير خوب توي زندگي‌ام اتفاق مي‌افته يا حداقل الان من اين حس رو دارم و در مورد بقيه داستانش هم چيزي نمي‌دونم و فكر كردن در موردش هم تاكنون ارزش افزوده‌ايي برام نداشته است.
يك هفته تا ده روزي هست كه با وبلاگم آَشنا شده و اون رو مي‌خونه،‌ خودش هم بهتر از همه و همه مي‌دونه كه اوضاع و احوالم اين روزها چه جوره!