۱۰ دی ۱۳۸۶

هر سال اين داستان در كشور ما تكرار مي‌شود: وزارت نيرو اعلام كرده است كه با توجه به برودت هوا در كشور و ميزان زياد مصارف خانگي و الويت دادن به تامين گاز مصارف خانگي، ميزان گاز تحويلي به نيروگاه‌هاي كشور براي تامين برق مورد نياز به كمترين ميزان خود در سال‌هاي اخير رسيده است
نود درصد توليد برق كشور توسط نيروگاههاي حرارتي كه سوخت‌شان گاز يا گازوييل است توليد مي‌شود، حالا كه گاز نيروگاه‌ها قطع مي‌شود بايد از سوخت دوم يعني گازوييل با مازوت استفاده نمود. معمولاً در سطح جهاني برخلاف ايران، قيمت بنزين و گازوييل تفاوت چنداني با هم ندارند و چون در زمستان نمي‌توان ميزان توليد گازوييل را متناسب با ميزان تقاضاي نيروگاه‌ها بالا برد بايد گازوييل بيشتري وارد كشور نمود تا بتوان نيروگاه‌ها را سرپا نگه داشت. حالا اگه يك مقدار فكر شده بود و به اندازه لازم پالايشگاه نفت و گاز و تجهيزات لازم احداث شده بود ديگه اولاً لازم نبود با سوخت گازوييل كه به مراتب قيمت بالاتري نسبت به گاز دارد نيروگاه‌ها تغذيه بشوند و ثانياً من و شما در به در دنبال چند ليتر بنزين نبوديم
آقاي قاليباف هم دو گلايه مطرح كرده است: اول اينكه ما هنوز نمي‌دانيم داشتن نفت گران به نفع ماست يا به ضرر ما. و دوم اينكه چرا بايد براي ساخت يك پل در يك شهرستان هيات دولت جلسه بگذارد
اما آن چيزي كه مشخص است اين است كه ماهيت وجودي نفت در ايران به سود برخي از افراد است البته شايد در گران و ارزان بودنش اختلاف وجود داشته باشد

۰۸ دی ۱۳۸۶

اينكه بعضي از آدم‌ها چقدرمي‌توانند مثبت فكر كنند برام خيلي جالبه. مادر ترزا كه جايزه صلح نوبل 1979 رو به خاطر فعاليت‌هاي انسان‌دوستانه‌اش بدست آورد. آدم فوق‌العاده مثبتي بود.

دو تا جمله مادر ترزا برام هميشه جالب بود.
اول: در راهپيمايي ضد جنگ شركت نمي‌كنم اگر راهپيمايي طرفداري از صلح داريد خبرم كنيد.
و دوم: اگر به قضاوت مردم بنشيني ديگر وقتي براي دوست داشتن نخواهي داشت.
عمل كردن به جمله دوم خيلي كار سخت و طاقت فرسايه و از آدم انرژي زيادي مي‌گيره