۰۶ خرداد ۱۳۸۷

برتولت برشت
بعضي از وقت‌ها كه فكر بودن يا نبودن به سرم مي‌زند و بيش از گذشته به آن فكر مي‌كنم ياد اين شعر از بوتولت برشت مي‌افتم، تنها يك فرق عمده وجود دارد كه نمي‌دانم به چه چيز تعلق دارم و آيا بايد به چيزي يا كسي تعلق داشت؟

تعويض چرخ
كنار خيابان نشسته ام
و راننده چرخ ماشين را تعويض مي كند.
من تعلق خاطر ندارم به مكاني كَه از آنجا مي آيم
و تعلق خاطر ندارم به مكاني كه مي روم.
پس چرا تعويض چرخ را با اين همه
نگرانی می‌نگرم؟