امروز يك چيز جالبي ديدم، يكي از آبدارچيهايي كه دوست نداشت يكي از پرسنل انتظامات از آب جوشي كه در آبدارخانهاش تهيه ميشود استفاده كند بدو بدو نفس نفس زنان آمد به آبدارخانه و سريعاً سماور را پر از آب سرد كرد تا با آمدن دشمن مجازياش خندهايي تحويل دهد كه آب سرد است و بايد منتظر باشي يا بروي يك طبقه ديگر براي اين كار.
من كه مطمئنم كه با آبدارچي ديگر نيز هماهنگ ميكند تا حال حسابي به فرد مورد نظر بدهد، ديدم كه با موبايلش به آبدارچي ديگر زنگ زد كه صحنه را براي فرد مورد نظر آماده كند. كاري به اينكه همكار انتظاماتي چه بلايي سر اين آبدارچي آورده است ندارم و خبري از آن هم ندارم اما نميدانم با اين نوع كارها به كجا ميخواهيم برويم.