اين بخشي از يكي از اشعار مولوي است، واقعاً خواندني است:
چون کسي را خار در پايش جهد
پاي خود را بر سر زانو نهد
چون کسي را خار در پايش جهد
پاي خود را بر سر زانو نهد
وز سر سوزن همي جويد سرش
ور نيابد ميکند با لب ترش
ور نيابد ميکند با لب ترش
خار در پا شد چنين دشوارياب
خار در دل چون بود وا ده جواب
خار در دل چون بود وا ده جواب
خار در دل گر بديدي هر خسي
دست کي بودي غمان را بر کسي
دست کي بودي غمان را بر کسي
کس به زير دم خر خاري نهد
خر نداند دفع آن بر ميجهد
خر نداند دفع آن بر ميجهد
بر جهد وان خار محکمتر زند
عاقلي بايد که خاري برکند
عاقلي بايد که خاري برکند