۱۵ مرداد ۱۳۸۸

عادت، واقع‌گرايي و كمال‌گرايي

امروز ياد اين جمله لئوتولستوي در رمان آناكارنينا افتادم كه مي‌گفت "در زندگي وضعي نيست كه انسان نتواند به آن خو بگيرد به ويژه هنگامي كه ببيند همه اطرافيانش آن را پذيرفته‌اند."
در زندگي بارها اتفاق مي‌افتد كه ما به چيزهايي عادت كرده‌ايم كه اصلاً فكر تحملش برايت دردناك بوده است، آدمي كه در تمام عمرت فكر بودن چند دقيقه‌اي با آن را نمي‌كردي، حالا بايد روزي 10 ساعت تحملش كني و ...
عادت كردن به چيزهايي كه باعث اذيت و آزار روحي انسان مي‌شود عادت كردن نيست بلكه پايين آوردن مطالبات فردي است كه هر روز به تو تلقين مي‌شود كه واقع گرا باش چرا كه در صورت كمال‌گرايي راه به جايي نخواهي برد!
راستي اگر در همه چيز بايد واقع‌گرا باشيم پس كمال‌گرايي را بايد در چه زماني مورد استفاده قرار دهيم؟