۱۵ فروردین ۱۳۸۷

داستانك جالبي است كه يكي از دوستان برايم فرستاده است.
پسر بچه‌اي وارد يك بستني فروشي شد و پشت ميزي نشست.
پيشخدمت يك ليوان آب برايش آورد. بچه پرسيد: "يك بستني ميوه‌اي چند است؟" پيشخدمت پاسخ داد: " پنجاه سنت"
پسر بچه دستش را در جيبش برد و شروع به شمردن كرد.بعد پرسيد: "يك بستني ساده چند است؟"
در همين حال تعدادي از مشتريان در انتظار ميز خالي بودند. پيشخدمتش با عصبانيت تمام گفت" "سي و پنج سنت". پسر دوباره سكه‌هايش را شمرد و گفت: "لطفاً يك بستني ساده". پيشخدمت بستني را آورد و به دنبال كار خود رفت. پسرك نيز پس از خوردن بستني، پول را به صندوق پرداخت و رفت.
وقتي پيشخدمت بازگشت، از آنچه ديد، حيرت كرد. آنجا كنار ظرف خالي بستني دو سكه پنج سنتي و پنج سكه يك سنتي گذاشته شده بود براي انعام پيشخدمت.